English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8434 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
centralism U سیستم تمرکز در اداره مملکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
decentralism U سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
Other Matches
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
concentrate U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrating U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
management system U سیستم اداره
concentrations U تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration U تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
intercommunication system U سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
pyramiding U سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
countries U مملکت
country U مملکت
per pais U بوسیله مملکت
realms U متصرفات مملکت
realm U متصرفات مملکت
external operation U عملیات خارج از مملکت
paper standard U پول رایج مملکت
soil U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soiling U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
kingdom U مملکت یا کشور پادشاهی موالید
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
soils U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
They have seized ( dominated) the country. U مملکت را قبضه کرده اند
ne exeat regno U دستور عدم خروج از مملکت
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
run U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
blessed folder U در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
integrated U نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
headquarters U اداره کل اداره مرکزی
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
expellee U افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
concentration U تمرکز
centralization U تمرکز
focusing U تمرکز
concentrations U تمرکز
yeep joung U تمرکز
centralisation U تمرکز
centering U تمرکز
gas focusing U تمرکز با گاز
focusing magnet U مغناطیس تمرکز ده
concentrates U تمرکز کردن
centered U تمرکز یافتن
focusing coil U پیچک تمرکز
focusing control U تنظیم تمرکز
concentrate U تمرکز کردن
cost center U تمرکز هزینه
concentration ratio U نرخ تمرکز
concentative U تمرکز دهنده
concentration of fire U تمرکز اتش
focalization U تمرکز در کانون
concentration ratio U نسبت تمرکز
concentrates U تمرکز دادن
crossover U تمرکز نخستین
centred U تمرکز یافتن
centralists U طرفدار تمرکز
electromagnetic focusing U تمرکز الکترومغناطیسی
magnetic focusing U تمرکز الکترومغناطیسی
electron focusing U تمرکز الکترون
degree of centralization U درجه تمرکز
centers U تمرکز یافتن
data concentration U تمرکز داده
horizontal integration U تمرکز افقی
electrostatic focusing U تمرکز الکتروستاتیکی
concentrating U تمرکز دادن
ionic focusing U تمرکز با گاز
visual focusing U تمرکز دیداری
concentrating U تمرکز کردن
centre U تمرکز یافتن
automatic focusing U تمرکز خودکار
retain U تمرکز دادن
retained U تمرکز دادن
retaining U تمرکز دادن
retains U تمرکز دادن
concentrations U تمرکز عده ها
decentralization U عدم تمرکز
centralist U طرفدار تمرکز
concentration U تمرکز عده ها
period of concentration U زمان تمرکز
post deflection focusing U تمرکز پس از انحراف
stress concentration U تمرکز تنش
concentrate U تمرکز دادن
center spuare U زاویه تمرکز
center U تمرکز یافتن
centering tool U ابزار تمرکز
cathexis U تمرکز روانی
line concentrator U تمرکز کننده خط
totalitarianism U تمرکز گرایی
critical concentration U میزان تمرکز بحرانی
concentrates U تمرکز دادن تغلیظ
decentralises U عدم تمرکز دادن
masses U تمرکز قوای جنگی
decentralize U عدم تمرکز دادن
decentralizes U عدم تمرکز دادن
concentrate U تمرکز دادن تغلیظ
decentralizing U عدم تمرکز دادن
decentralised U عدم تمرکز دادن
massing U تمرکز قوای جنگی
self focus U تنظیم تمرکز خودکار
decentralising U عدم تمرکز دادن
mass U تمرکز قوای جنگی
centralized design U طراحی تمرکز یافته
bourrelet U ورم تمرکز گلوله
concentrating U تمرکز دادن تغلیظ
massing of fire U تمرکز دادن اتشها
concentration area U منطقه تمرکز اتش
standbys U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
centralizing U تمرکز دادن تمرکزی کردن
authoritarianism U فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
concenter U تمرکز دادن تغلیظ کردن
centralises U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizes U تمرکز دادن تمرکزی کردن
electron beam focusing U تمرکز دهی اشعه الکترونی
centralize U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralised U تمرکز دادن تمرکزی کردن
bifuel propulsion U سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
desk accessory U در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
design phase U فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
chcp U در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
download U فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
natives U کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
native U کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
ES IS U سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
tar U سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demanded U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process U پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
demands U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
standby U سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys U سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
three phase four wire system U سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
system diagnostics U امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
centralising U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralised U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralises U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
pool U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pooled U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pools U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
localization U تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
Zionism U نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
cathectic U وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
centralize U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
permanent magnet focusing U تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet centering U تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
hit the high spots <idiom> U روی نکته اصلی تمرکز کردن
centralizing U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
gather writer U تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
centralizes U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
bridges U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf U متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
desktop U در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
failure U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failures U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
condenser U الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
Zionist U طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
grommet U حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
authoritarian U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
expansion card U کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot U شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
link encryption U خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
open U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opened U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opens U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
teleran system U نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
system flowchart U نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
designation system U سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
warehousing system U روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
compatibility U پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
tabbing U ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2تعریف فونتیک چیست؟
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1An evaluation is an assessment, as systematic and impartial as possible, of a project, program or policy. It focuses on expected and achieved accomplishments
1معنی lead lag compensator
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com